معاطبلغتنامه دهخدامعاطب . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مَعطَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معطب به معنی جای هلاک . (آنندراج ). رجوع به معطب شود.
معاتبلغتنامه دهخدامعاتب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) ملامت کرده شده و سرزنش شده . (ناظم الاطباء). عتاب کرده شده . (غیاث ) : بزرگوارا من خود معاتبم ز خردچه باشد ارتو نباشی بر این خطا عاتب . عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 31
معاتبلغتنامه دهخدامعاتب . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) ملامت کننده و سرزنش کننده . (ناظم الاطباء). عتاب کننده . (غیاث ) : با روح دو بسدش معاشربا عقل دو نرگسش معاتب . انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 1 ص <span class="hl" di
معطبلغتنامه دهخدامعطب . [ م َ طَ ] (ع اِ) جای هلاک . ج ، معاطب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).