معتمیلغتنامه دهخدامعتمی . [ م ُ ت َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محتمیلغتنامه دهخدامحتمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتماء. پرهیزکننده و نگهدارنده خود را. (آنندراج ). کسی که احتراز میکند و پرهیز مینماید و خود را بازمیدارد. پرهیزکننده . || عاقبت اندیش . (ناظم الاطباء).
محیطپیمایلغتنامه دهخدامحیطپیمای . [ م ُ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) که گرددایره برآید. که پیرامون دایره پیماید : چون دایره گر محیطپیمای شوی چون نقطه اگر ساکن یک جای شوی .ناصرخسرو.
محتملغتنامه دهخدامحتم . [ م ُ ت َم م ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتمام . اندوهگین شونده به شب و به خواب نرونده از اندوه . (از منتهی الارب ). متفکر و مضطرب و اندوهگین و ناتوان از بیخوابی . (ناظم الاطباء). و رجوع به محتمم شود.