معسملغتنامه دهخدامعسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) جای آز. (منتهی الارب ). جای آز وطمع. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محشملغتنامه دهخدامحشم . [ م َ ش َ ] (ع اِ) جائی که در آن خدم و حشم مردمان بزرگ گرد می آیند. (ناظم الاطباء).
محشملغتنامه دهخدامحشم . [ م ُ ح َش ْ ش ِ ] (ع ص ) به خشم آورنده . (ناظم الاطباء). به خشم آورنده کسی را. (آنندراج ). || آن که میکند کاری و یا چیزی میگوید که دیگری را به زحمت و ملالت می اندازد. || آنچه سبب میشود شرمگینی و خجلت را. (ناظم الاطباء).
محشملغتنامه دهخدامحشم . [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) حشمت دارنده . دارای حشمت و احترام و بزرگی . (ناظم الاطباء).
مهشملغتنامه دهخدامهشم . [ م ُ هََش ْ ش ِ ] (اِخ ) ابن عتبةبن ربیعة، خال معاویه . رجوع به ابوهاشم (ابن عتبة...) در ردیف خود شود.