مفسدهجوییفرهنگ مترادف و متضادآشوبطلبی، غوغاطلبی، تبهکاری، فتنهانگیزی، فتنهگری، فساد، هیاهوطلبی ≠ مصلحتاندیشی
مفسدهجوفرهنگ مترادف و متضادآشوبطلب، بلوایی، فسادگر، آشوبگر، شریر، غوغاطلب، فتنهجو، مفتن، شرطلب، هیاهوطلب ≠ مصلح
مصلحتاندیشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خیراندیشی، خیرخواهی، صلاحاندیشی، مصلحتبینی، مصلحتجویی، مصلحتگرایی ۲. چارهجویی ≠ مصلحتگرایی، مفسدهجویی
فسادفرهنگ مترادف و متضاد۱. الواطی، بیعفتی، بیناموسی، تبهکاری، عیاشی، فجور، فسق، هرزگی ۲. بدی، تباهی، خدشه، خرابی، خلل، شرارت، عیب، نادرستی، ناشایست ۳. آشوب، اغتشاش، بینظمی، تفتین، خرابکاری، شر، شغب، شورش، فتنه، فتنهانگیزی، مفسدهجویی ۴. عفونت