مقاحلةلغتنامه دهخدامقاحلة. [ م ُ ح َ ل َ ] (ع مص ) برچفسیدن و لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکاهلةلغتنامه دهخدامکاهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) کهل شدن و به زاد برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیر شدن . (از ناظم الاطباء). به کهولت رسیدن و کهل شدن . (از اقرب الموارد). || زن گرفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).