مقاومةلغتنامه دهخدامقاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) با کسی برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). برابری کردن . با کسی در کشتی و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با کسی ایستاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادگی کردن با کسی . قِوام . (از ناظم الاطباء) (ا
مقاومتفرهنگ فارسی معین(مُ وِ مَ) [ ع . مقاومة ] 1 - (مص ل .) ایستادگی کردن ، پایداری نمودن . 2 - (اِمص .) ایستادگی ، پایداری . 3 - دوام ، استحکام .
مقاوملغتنامه دهخدامقاوم . [ م ُ وِ ] (ع ص ) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری . (ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومة شود. || مأخوذ از تازی ، مقاومت کننده . (ن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الألفی . یکی از موظفین مزارع امیر عمر پاشاطوسون . او راست : زراعةالقطن و مقاومة آفاته و تحسین انواعه ، مطبعه ٔ المقطم به سال 1911 م . و خلاصةالرز. قال : انه استخلصه من مذاکراته التی قیدها اثناء اشغاله بزراعة