ملاقسلغتنامه دهخداملاقس . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) شکیبا بر حریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ملکشلغتنامه دهخداملکش . [ م َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد است و 241 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ملاقسةلغتنامه دهخداملاقسة. [ م ُ ق َ س َ ] (ع مص ) همدیگر را لقب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همدیگر را لقب نهادن و نام مضحک بر همدیگر نهادن . (ناظم الاطباء). یکدیگر را القاب زشت دادن . لِقاس . (از اقرب الموارد).
ملاقسةلغتنامه دهخداملاقسة. [ م ُ ق َ س َ ] (ع مص ) همدیگر را لقب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همدیگر را لقب نهادن و نام مضحک بر همدیگر نهادن . (ناظم الاطباء). یکدیگر را القاب زشت دادن . لِقاس . (از اقرب الموارد).