قحادةلغتنامه دهخداقحادة. [ ق ُ دَ ] (اِخ )نام قبیله ای است و از آن قبیله است مادر یزیدبن قحادیة که یکی از فارسان بنی یربوع است . (منتهی الارب ).
قعودةلغتنامه دهخداقعودة. [ ق َ دَ ] (ع اِ) شتری که شبان برای حاجات خود نگاه دارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خرمابن . (اقرب الموارد).