لغتنامه دهخدا
مناجزة. [ م ُ ج َ زَ ] (ع مص ) با کسی جنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). کشش کردن و مقاتله کردن . منه المثل : المحاجزة قبل المناجزة؛ یعنی صلح و بازداشت از جنگ پیش از مقاتله . در حق شخصی گویند که از خوار و عاجز خود گریزد و آنکه صلح طلبد بعد نزاع و قتال . (منتهی