منهلاکلغتنامه دهخدامنهلاک . [ م َ هَِ ] (ص ) فقیر و درویش . (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 371 الف ) : در جهان هر که منهلاک شوداز سؤال و حساب پاک شود.(از شعوری بدون ذکر نام شاعر
منهلکلغتنامه دهخدامنهلک . [ م ُ هََ ل ِ ] (ع ص ) درهلاک اندازنده . (غیاث ). آنکه خود را در مخاطره و هلاک می اندازد. (ناظم الاطباء).
منلاکلغتنامه دهخدامنلاک . [ م َ / م ُ ] (ص ) درویش و فقیر و مرد بدبخت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 371).
منلیک دوملغتنامه دهخدامنلیک دوم . [ م ِ ن ِ ک ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) امپراتور حبشه (1844-1913 م .)، که در سال 1889 م . به تخت نشست نخست با امضای قراردادی سلطه ٔ ایتالیا را بر حبشه فراهم کرد سپس در سال