منوجانلغتنامه دهخدامنوجان . [ م َ ] (اِخ ) یا منقان . منوغان . قریه ای است به کرمان . قریه ای است در جانب شمال بارز به مسافت سی فرسنگ . (فارسنامه ٔ ناصری ).
منجانلغتنامه دهخدامنجان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است به اصفهان . (منتهی الارب ). از قرای اصفهان است . (از معجم البلدان ).
منجانلغتنامه دهخدامنجان . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلقل رود است که در شهرستان تویسرکان واقع است و 825 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بید منجگانلغتنامه دهخدابید منجگان . [ م َ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است و 250 سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مانیزانلغتنامه دهخدامانیزان . (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در شهرستان ملایر واقع است و 2050 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مانیزانلغتنامه دهخدامانیزان . (اِخ ) دهی از دهستان شراء بالاست که در بخش وفس شهرستان اراک واقع است و 695 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
منوکانلغتنامه دهخدامنوکان . [ م َ ] (اِخ ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد و این جا پانیذ کنند. (حدود العالم ). رجوع به منوغان و منوقان و منوجان شود.
منوغانلغتنامه دهخدامنوغان . [ م َ ] (اِخ ) شهری است به کرمان . (منتهی الارب ). منوقان . نام قریه ای به کرمان . منوجان . (یادداشت مرحوم دهخدا). منوکان . رجوع به منوغان و منوکان شود.
کندرلغتنامه دهخداکندر. [ ک َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کوه سرخونلغتنامه دهخداکوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).