مواخاتلغتنامه دهخدامواخات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مؤاخات . مؤاخاة. برادری کردن و برادر گرفتن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ). برادری و برادری گرفتگی و اخوت . (ناظم الاطباء). اخاء. اخاوت . وخاء. محالفه . برادر شدن . برادری . برادر گرفتن کسی را. صیغه ٔ برادری با کسی خواندن . (از یادداشت مؤلف ). و
مؤاخاتلغتنامه دهخدامؤاخات . [ م ُ آ ] (ع مص ، اِمص ) مواخات .با هم برادری داشتن . (غیاث ). رجوع به مواخات شود.
مواخضلغتنامه دهخدامواخض . [ م َ خ ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ماخض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماخض شود.
مؤاخذلغتنامه دهخدامؤاخذ. [ م ُ آ خ ِ ] (ع ص ) مؤاخذه کننده . بازخواست کننده . گیرنده کسی را به ... کسی که مورد بازخواست قرار دهد دیگری را. عتاب کننده . (از یادداشت مؤلف ).
مؤاخذلغتنامه دهخدامؤاخذ. [ م ُ آ خ َ ] (ع ص ) معاقب و آنکه خداوند عالم وی را از جهت گناهی که کرده است عقوبت می کند. (ناظم الاطباء). گرفتار. گرفته شده به گناه . (یادداشت مؤلف ). || سیاست شده و سزاداده شده و عقوبت شده و سرزنش کرده شده و عتاب شده و ملامت کرده شده و بازخواست شده . (ناظم الاطباء)
مؤاخاتلغتنامه دهخدامؤاخات . [ م ُ آ ] (ع مص ، اِمص ) مواخات .با هم برادری داشتن . (غیاث ). رجوع به مواخات شود.
اخاوةلغتنامه دهخدااخاوة. [ اِ وَ ] (ع مص ) برادری . اِخاء. اخوت . وِخاء. مؤاخات . برادر شدن . || دوست شدن .
وخاءلغتنامه دهخداوخاء. [ وِ ] (ع مص ) اخاء. برادری کردن . اخوت . مواخات . مواخاة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
ابومرثدلغتنامه دهخداابومرثد. [ اَ م َ ث َ ] (اِخ ) غنوی . صحابی است .و رسول صلی اﷲ علیه و آله او را با عبادةبن صامت مؤاخات داد و او در خلافت ابوبکر به 66 سالگی درگذشت .
مجاملةلغتنامه دهخدامجاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) با کسی نیکویی نمودن . (المصادر زوزنی ). نیکویی کردن . (آنندراج ). ورجوع به مجاملت شود. || به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).