موخورهلغتنامه دهخداموخوره . [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بیماریی در موی گیسو و محاسن و بروت که سر آن دو شاخ شود و ریختن گیرد. مرضی در موی که سر آن دو شقه کند و بریزاند. بیماریی است در موی که سر آن دو شقه شود و بریزد و دو شا
موخورهفرهنگ فارسی معین(خُ رِ) (اِمر.) آفتی است که در موهای سر افتد و موجب شقه و نیمه شدن طولی تارهای مو شود.
ماخوریلغتنامه دهخداماخوری . (اِ) لحنی از الحان موسیقی . و شاید ماهور (؟). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در رسائل اخوان الصفا آمده است : و من حذق الموسیقار ان یستعمل الالحان المشاکلة للازمان فی احوال المشاکلة بعضها لبعض و هو ان یبتدی ٔ فی مجالس الدعوات و الولائم و الشرب بالالحان التی تقوم الاخلاق
داءالثعلبلغتنامه دهخداداءالثعلب . [ ئُث ْ ث َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) داء ثعلب . نوعی از بیماری که موی بریزاند. علتی که موی بریزاند و در عرف به آن خوره گویند. (غیاث ). علتی که موی فروریزد از مردم . (مهذب الاسماء). موخوره .خوره . سعفة. (منتهی الارب ). داءالحیة. گر. گری . صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: و
خورهلغتنامه دهخداخوره . [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] (اِ) نوری است از جانب خدای تعالی که بر خلایق فایز میشود که بوسیله ٔ آن قادر شوند بریاست و حرفتها و صنعتها، و از این نور آنچه خاص است بپادشاهان بزرگ عالم وعادل تعلق میگیرد. (برهان