مؤوجلغتنامه دهخدامؤوج . [ م ُ ئو ] (ع مص ) جنبیدن آینه ٔ زانو میان پوست و استخوان . (منتهی الارب ، ماده ٔ م وج ).
مؤوسلغتنامه دهخدامؤوس . [ م َ ئو ] (ع ص )سخن چین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مائس . (منتهی الارب ). || مفسد. (از اقرب الموارد).
مُوْوجْ نِزِنیگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی حرف نزنی ، سکوت کن ، ساکت و بدون حرکت باشن ، اعتراض نکن