موکللغتنامه دهخداموکل . [ م ُ وَک ْ ک َ ] (ع ص )وکیل گردانیده شده و گماشته شده بر چیزی و کسی که کاری را به وی گذاشته باشند. (ناظم الاطباء). شخصی که کارو بار به او سپرده شده باشد. (از غیاث ) (آنندراج ). کسی که کار و بار به وی سپرده باشند و گماشته و وکیل . || محافظ و نگهبان . (ناظم الاطباء). ما
موکللغتنامه دهخداموکل . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) وکیل گرداننده و کسی را بر چیزی گمارنده و کار را به کسی گمارنده . (ناظم الاطباء). سپارنده ٔ کار به دیگری . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح قضایی ) آنکه کسی را برای دفاع از حقوق در محاکم اداری و قضایی ، و یا برای اخذ مال و حقوق و یا انجام کارهای م
مؤکللغتنامه دهخدامؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مؤکللغتنامه دهخدامؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است : لعن اﷲ آکل الربا و مؤکله ؛ خدا لعنت کند خورنده و خوراننده ٔ ربا را. (از ناظم الاطباء). || آنکه سخن چینی میکند میان مردم و بعضی را بر بعض
موکوللغتنامه دهخداموکول . [ م َ ] (ع ص ) به دیگری سپرده . (منتهی الارب ). امر موکول ؛ کار به دیگری سپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که به دیگری سپرده شده باشد. (آنندراج ): زعامت آن ملاعین با طاغوتی که به یحیی معروف بود موکول . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span cla
مؤکللغتنامه دهخدامؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مؤکللغتنامه دهخدامؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است : لعن اﷲ آکل الربا و مؤکله ؛ خدا لعنت کند خورنده و خوراننده ٔ ربا را. (از ناظم الاطباء). || آنکه سخن چینی میکند میان مردم و بعضی را بر بعض
موکلانconstituency 2واژههای مصوب فرهنگستانکسانی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارند و میتوانند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهند
امضای وکالتی حفاظتشدهprotected proxy signatureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی امضای وکالتی که در آن هم وکیل و هم موکل در تولید کلید امضا نقش دارند و درنتیجه، موکل نمیتواند بهجای وکیل بهصورت وکالتی امضا کند
موکلانconstituency 2واژههای مصوب فرهنگستانکسانی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارند و میتوانند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهند