لغتنامه دهخدا
چمیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی خرامان براه رفتن باشد. (برهان ). بناز و تکبر رفتن . (صحاح الفرس ). بمعنی خرامیدن .(انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ) (غیاث ). روان شدن ازروی تکبر و خرامان براه رفتن . (ناظم الاطباء). با ناز و کرشمه و چم و خم راه رفتن و خرامیدن . راه رفتن سلانه سلان