مکانیکلغتنامه دهخدامکانیک . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) شاخه ای از علم فیزیک است که خواص اجسام مادی را در برابر اثر نیرو مطالعه می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). علم حیل . منجانیقون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و به کار بردن قوانین آنها. (فرهنگ فارسی معین
مکانیکفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
مقانکلغتنامه دهخدامقانک . [ م ُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طلام پائین که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 464 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
مکانیکفرهنگ مترادف و متضاد۱. میکانیک، مکانیستن، تعمیرکار اتومبیل و ماشین ۲. علمبررسی نیرو و انرژی و حرکت
بیومیلغتنامه دهخدابیومی .[ ب َی ْ یو ] (اِخ ) محمد افندی بیومی . (1268 هَ . ق .) ریاضیدان مصری ، وی در نخستین هیأت علمی بسال 1241هَ . ق . از طرف حکومت مصر به فرانسه رفت و پس از نه سال توقف در فرانسه بسال <span class="hl" dir=
حیللغتنامه دهخداحیل . [ ح ِ ی َ ] (ع اِ)ج ِ حیلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : محاربت نتوان کرد با قضا بحکم مقاومت نتوان کرد با قدر بحیل . عبدالواسع جبلی .ای در کمند زلفک تو حلقه ٔ فریب وی در کمان ابروی تو ناوک حیل . <p