ناحرةلغتنامه دهخداناحرة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) آخرین روز از ماه ،یا آخرین شب و روز آن . (ناظم الاطباء). آخرین روز و آخرین شب از ماه . (شمس اللغات ). اولین روز یا آخرین روز یا آخرین شب ماه . (المنجد). ج ، نواحر و ناحرات .
نوارهلغتنامه دهخدانواره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ) مأخوذ از تازی ، قایق و کشتی و کشتی محافظ ساحل (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به نوارا شود.
نیوارهلغتنامه دهخدانیواره . [ رَ / رِ ](اِ) چوبی که خمیر نان را بدان پهن سازند. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ). وردنه .
نیوارهلغتنامه دهخدانیواره . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرکانه ٔ بخش پاپی شهرستان خرم آباد. در 16هزارگزی غرب ایستگاه سپیددشت و در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ٔ برجی ، محصولش غلات و
نوارةلغتنامه دهخدانوارة. [ ن ُوْ وا رَ ] (ع اِ) شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. (منتهی الارب ). واحد نُوّار است . (از اقرب الموارد). رجوع به نُوّار شود.
ناحراتلغتنامه دهخداناحرات . [ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناحرة. (ناظم الاطباء). ج ِ نحیرة. (منتهی الارب ). رجوع به ناحرة شود.
نواحرلغتنامه دهخدانواحر. [ ن َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِناحرة. (اقرب الموارد). رجوع به ناحرة شود. || ج ِ نحیرة. (منتهی الارب ). رجوع به نحیرة شود.