ناخوشگواریلغتنامه دهخداناخوشگواری . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) خوشگوار نبودن . گوارا نبودن . صفت ناخوشگوار. مقابل خوشگوار. رجوع به خوشگوار شود.
ناخوشگواریلغتنامه دهخداناخوشگواری . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) خوشگوار نبودن . گوارا نبودن . صفت ناخوشگوار. مقابل خوشگوار. رجوع به خوشگوار شود.
ناگوارالغتنامه دهخداناگوارا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) ناگوارنده . ناگوار. عسیرالهضم . || ناخوشگوار. که خوشایند ذائقه نیست . نامطبوع . || غیرقابل تحمل . ناخوشایند. که تحمل آن گران و دشخوار است . نادلپسند. مقابل گوارا. رجوع به گوارا شود.
ناخوش گوارلغتنامه دهخداناخوش گوار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (ص مرکب ) هرغذای عسیرالهضم که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد. (ناظم الاطباء). || بی مزه . بی نمک . که موافق طبع نباشد. نادلچسب . که پسند خاطر نیفتد : با ملاحت کنده بودی نام کردندت مل
ناخوشگواریلغتنامه دهخداناخوشگواری . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) خوشگوار نبودن . گوارا نبودن . صفت ناخوشگوار. مقابل خوشگوار. رجوع به خوشگوار شود.