نامطبوعفرهنگ مترادف و متضادناپسند، ناخوشایند، نادلپذیر، نادلپسند، نادلچسب، نادلنشین، نفرتانگیز ≠ مطبوع
نچسبلغتنامه دهخدانچسب . [ ن َچ َ ] (نف ) ناچسب . ناچسبنده . که نمی چسبد. || نادلپسند. نادلنشین . || سمج . مُصِرّ.
ناگیرالغتنامه دهخداناگیرا. (نف مرکب ) ناگیرنده . مقابل گیرا. || ناتوان از گرفتن . که نتواند گرفت : و یک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده . (مزارات کرمان ص 136). || غیرجذاب . نادلنشین .
ناشیرینلغتنامه دهخداناشیرین . (ص مرکب ) مقابل شیرین . تلخ . که شیرین نیست . || سمج . سمیج . (دهار) : جگرها خون می شد که اگر این ناشیرین تا وقت غلا در کرمان بماند چه منصوبه های ظلم فرومی چیند. (المضاف الی بدایع الازمان ص 21). || ناپسند. نا
نادلپذیرلغتنامه دهخدانادلپذیر. [ دِ پ َ ] (ن مف مرکب ) هر آنچه خوشایند نباشد. (ناظم الاطباء). ناخوشایند. نادلنشین . نادلپسند. نامطبوع : بدو گفت شاه ، ای زن آرام گیرچه گوئی سخنهای نادلپذیر. فردوسی .بدو گفت طوس ای سپهدار پیرچه گوئی س