ناشکیبیلغتنامه دهخداناشکیبی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) جزع . بی تابی . بی قراری . بی صبری . بی آرامی . ناشکیبائی : که ترسم مریم از بس ناشکیبی چو عیسی برکشد خود را صلیبی . نظامی .آورده مرا به دلفریبی واداده به دست ناشکیبی . <p clas
ناشکیبالغتنامه دهخداناشکیبا. [ ش ِ ] (ص مرکب ) بی صبر. بی حوصله . بی ثبات . بی قرار. (ناظم الاطباء). جزوع . هلوع . (دهار). بی تاب . که شکیب و آرام و قرار ندارد. مقابل شکیبا : در صحبت آن نگار زیبامی بود ولیک ناشکیبا. نظامی .مکن با من ن
ناشکیبائیلغتنامه دهخداناشکیبائی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) بی صبری . بی حوصلگی . (ناظم الاطباء). جزع . بی قراری . بی آرامی . شکیبا نبودن . آرام و قرار نداشتن . اضطراب : چهارم اگر صبر نکنم باری سودا و ناشکیبائی را به خود راه ندهم . (تاریخ بیهقی ص 341</
بردباریفرهنگ مترادف و متضادتاب، تحمل، حلم، حوصله، شکیب، شکیبایی، صبر، صبوری، طاقت ≠ ناشکیبایی، کمحوصلگی، ناشکیبی
بیصبریفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتحملی، بیطاقتی، بیقراری، ناشکیبایی، ناشکیبی، ناصبوری ۲. بیتابی، بیطاقتی ≠ شکیبایی، صبوری