ناصابریلغتنامه دهخداناصابری . [ ب ِ ] (حامص مرکب ) بی صبری . بی قراری . بی حوصلگی . بیتابی . ناشکیبائی . ناشکیبی . عمل و صفت ناصابر.
ناصابرلغتنامه دهخداناصابر. [ ب ِ ] (ص مرکب ) ناشکیبا. بی صبر. بی تحمل . (ناظم الاطباء). نابردبار. که صبر و شکیب ندارد. بی شکیب .
ناصابر شدنلغتنامه دهخداناصابر شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی تاب شدن . بی تابی کردن . جزع و فزع کردن . اضطراب و قلق نمودن : هر زمان دزد اندرافتد کلبه را غارت کندمرغ چون بازاریان بر کار ناصابر شود. منوچهری .رجوع به ناصابر شود.