ناضریلغتنامه دهخداناضری . [ ض ِ ] (اِخ ) محمدبن ابومریم الناضری . به روایت ابن ابی حاتم وی مولای بنی سلیم و سپس بنی ناضرة است ، وی از سعدبن مسیب روایت کرده است . (از الانساب سمعانی ).
نویدگریلغتنامه دهخدانویدگری . [ ن ُ گ َ ] (حامص مرکب ) به مهمانی خواندن . بشارت به ضیافت . (فرهنگ فارسی معین ). || بشارت دادن . مبشری . عمل نویدگر. رجوع به نویدگر شود.
نادریلغتنامه دهخدانادری . [ دِ ] (اِخ ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است . این مطلع او راست :جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدرایلک کاشانه سندن گوشه ٔ ویرانه مزیکدر.(از قاموس الاعلام ج 6).
نادریلغتنامه دهخدانادری . [ دِ ] (اِخ ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است . (از قاموس الاعلام ج 6).