لغتنامه دهخدا
ناضر. [ ض ِ ] (ع ص ) روی تازه و باآب و نیکو. (منتهی الارب ). روی تازه ٔ با رونق و بهجت . (ناظم الاطباء). حسن . (اقرب الموارد) (المنجد):وجه ناضر؛ روئی تازه . (مهذب الاسماء). تازه روی . (زوزنی ). || ناعم . (المنجد). || سخت سبز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخت سخت سبز. (ناظم