نامتوازنلغتنامه دهخدانامتوازن . [ م ُ ت َ زِ ] (ص مرکب ) ناهموزن . ناهم سنگ . مقابل متوازن . رجوع به متوازن شود.
طول میدان نامتوازنunbalanced field lengthواژههای مصوب فرهنگستانطول باندی که در آن مسافت برخاست با مسافت اضطراری برابر نباشد
طول میدان نامتوازنunbalanced field lengthواژههای مصوب فرهنگستانطول باندی که در آن مسافت برخاست با مسافت اضطراری برابر نباشد
تنظیم زمینگَردgeostrophic adjustmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن یک شارش جوّی نامتوازن به تعادل زمینگَرد میرسد
وزنگسترspreader 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای عموماً فولادی و قابل تنظیم که به جرثقیل متصل میشود و از آن برای بلند کردن بارگُنجها و بارهای نامتوازن و طویل استفاده میکنند
طول میدان نامتوازنunbalanced field lengthواژههای مصوب فرهنگستانطول باندی که در آن مسافت برخاست با مسافت اضطراری برابر نباشد