نامصرحلغتنامه دهخدانامصرح . [ م ُ ص َرْ رَ ] (ص مرکب ) مبهم . تصریح ناشده . ناواضح . غیرقطعی . غیرمسلم .
نامشروحلغتنامه دهخدانامشروح . [ م َ ] (ص مرکب ) تشریح ناشده . مقابل مشروح . || موجز. مختصر. بدون شرح و تفصیل .
نامشروعلغتنامه دهخدانامشروع .[ م َ ] (ص مرکب ) خلاف شرع . ناروا. ممنوع . شهاد. (ناظم الاطباء). حرام . غیرقانونی : خواجه فرمود آن کار حرام و نامشروع است . (انیس الطالبین ص 91).
تعریضلغتنامه دهخداتعریض . [ ت َ ] (ع مص ) سخن سربسته گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار).بکنایه سخن گفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خلاف تصریح . متعد بالباء و باللام . و از این معنی است معاریض در گفتار و آن توریه است بچیزی از چیزی و در مثل است که در