نبالتلغتنامه دهخدانبالت . [ ن َ ل َ ] (ع اِمص ) ذکاوت . || آگاهی . || فضل .(ناظم الاطباء). || شرف . بزرگی . (یادداشت مؤلف ). || نجابت . (ناظم الاطباء). || استادی . (غیاث اللغات ). رجوع به نَبالة شود.
ذی نبالتلغتنامه دهخداذی نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ذکاء و نجابت و فضل . و در عناوین نویسند: خدمت ذی نبالت فلان ...
نبلاطلغتنامه دهخدانبلاط. [ ن َ ب َل ْ لا ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: نبلاط [ بمعنی : جهالت پنهانی ] شهری است که بنیامینیان در آن سکونت داشتند و گمان میرود که بیت نبلا باشد که به مسافت چهار میل به شمال لدّ واقع است و در آنجا اصیلهای مخروبه و سنگهای جمادی شده بسیار دیده شود. (از قاموس کت
ذی نبالتلغتنامه دهخداذی نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ذکاء و نجابت و فضل . و در عناوین نویسند: خدمت ذی نبالت فلان ...
نجابتلغتنامه دهخدانجابت . [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) اصالت . بزرگواری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پاکی نژاد و گرامی بودن آن . (ناظم الاطباء). نجیب بودن . باحسب بودن . از خانواده ٔ خوب بودن . (فرهنگ نظام ). نبالت . نیکوگوهری . پروز. نکوگهری : پیش ما عزیز باشد چون فرزندی
ابن حاجب النعمانلغتنامه دهخداابن حاجب النعمان . [ اِ ن ُ ج ِ بِن ْ ن ُ ] (اِخ ) ابوالحسین عبدالعزیزبن ابراهیم کاتب . او در زمان خویش درفضل و نبالت و معرفة کتابت دواوین یگانه و در ایام معزالدوله دیوان سواد با او بود و گویند کتابخانه ای نیکوتر از کتابخانه ٔ او تا آنگاه نبوده است . و از کتب اوست : کتاب نشوة
ذیلغتنامه دهخداذی . (ع اِ) ذو، در حال جر. جائنی رجل ذومال . رایت رجلا ذامال ، مررت برجل ذیمال . خداوند. صاحب . دارای . مالک .و در تداول فارسی : ذی حیات و ذی علاقه و ذی حق . و ذی فن و ذی فنون و ذی مکرمت و ذیجلالت و ذی رفعت و ذی نبالت ومسرت و ذی قیمت و امثال آن آرند در هر سه حال رفعی و نصبی و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن العباس بن مجاهد المقری مکنی به ابوبکر. خطیب گوید: او شیخ قرائت روزگار خویش بود و وی در ربیعالاَّخر سال 245 هَ .ق . از مادر بزاد و در شعبان سال 324 بمرد و جسد وی در جانب شرق
ابوالمؤیدلغتنامه دهخداابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از اسمش که موفق بن احمدبن محم
ذی نبالتلغتنامه دهخداذی نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ذکاء و نجابت و فضل . و در عناوین نویسند: خدمت ذی نبالت فلان ...