نسنجیدهلغتنامه دهخدانسنجیده . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سنجیده ناشده . ناسنجیده . || نسخته . ناسخته . نفهمیده . نپائیده . پرت وپلا. قلمبه . نتراشیده نخراشیده : سخن با تو نگویم تا نسنجم نسنجیده مگو تا من نرنجم . <p class
نسنجیدهدیکشنری فارسی به انگلیسیcareless, headlong, half-baked, heady, ill-advised, ill-conceived, injudicious, precipitate, rash, sweeping, thoughtless, unadvised, unconsidered, uncritical, unguarded
نسنجیده گویلغتنامه دهخدانسنجیده گوی . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که ناسنجیده و نااندیشیده سخن گوید. که پرت وپلا و نامربوط و نامعقول گوید.
اِبتَسَرَدیکشنری عربی به فارسیشتابزدگي کرد , عجله کرد , عجولانه عمل کرد , نسنجيده عمل کرد , شتابزده عمل کرد
ذرعفرهنگ فارسی معین(ذَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن پارچه و مانند آن با ذراع . 2 - (اِ.) واحدی برای طول ، برابر با 04/1 متر، گز. ؛~ نکرده پاره کردن کنایه از: نیندیشیده و نسنجیده عمل کردن . ؛ ~ُ پیمان کردن اندازه گرفتن ، گز کردن .
بیپروا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، عجول بودن، عجلهکردن، بیپروا عمل کردن، نسنجیده عمل کردن، گز نکرده پاره کردن، جوانب را درنظرنگرفتن، بادُم شیر بازی کردن، دنبال دردسر بودن، دل بهدریا زدن، بهمصاف کسیرفتن، بهاستقبال خطر رفتن، خود را بههلاکت انداختن
نسنجیدهلغتنامه دهخدانسنجیده . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سنجیده ناشده . ناسنجیده . || نسخته . ناسخته . نفهمیده . نپائیده . پرت وپلا. قلمبه . نتراشیده نخراشیده : سخن با تو نگویم تا نسنجم نسنجیده مگو تا من نرنجم . <p class
نسنجیدهدیکشنری فارسی به انگلیسیcareless, headlong, half-baked, heady, ill-advised, ill-conceived, injudicious, precipitate, rash, sweeping, thoughtless, unadvised, unconsidered, uncritical, unguarded
نسنجیدهلغتنامه دهخدانسنجیده . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سنجیده ناشده . ناسنجیده . || نسخته . ناسخته . نفهمیده . نپائیده . پرت وپلا. قلمبه . نتراشیده نخراشیده : سخن با تو نگویم تا نسنجم نسنجیده مگو تا من نرنجم . <p class