نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال ّ. (المنجد).
نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن ِ ](ع مص ) سوگند خورانیدن . (آنندراج ). تحلیف . سوگند دادن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مناشدة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مناشدة شود. || خواندن کسی را به کاری . مناشدة. (از المنجد).
نشاطلغتنامه دهخدانشاط. [ ن َ/ ن ِ ] (اِخ ) عبدالوهاب (میرزا ...) اصفهانی ، ملقب به معتمدالدوله و متخلص به نشاط. از فاضلان و شاعران و خوشنویسان قرن سیزدهم و از مقربان دربار فتحعلی شاه قاجار است . به سال 1244 هَ . ق . درگذشت .
نشایستنلغتنامه دهخدانشایستن . [ ن َ ی ِ ت َ ] (مص منفی ) شایسته نبودن . سزاوار نبودن . (از آنندراج ) : نمانی به خوبی مگر ماه رانشایی کسی را بجز شاه را. فردوسی .نفرمودمت کاین بدان را بکش نگهداشتنشان نشاید ز هش . <p class="autho
نبودنیلغتنامه دهخدانبودنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه بودن را نشاید. که وجودیافتنی و هست شدنی نیست . مقابل بودنی .
واتنشایدلغتنامه دهخداواتنشاید. [ ت ِ ] (اِخ ) شهری است در آلمان در وستفالی شمالی در ناحیه ٔ رور که 73000 تن سکنه دارد و مرکز صنایع فلزکاری ، کفش سازی و مکانیکی است .