نقّارهnaker, nacara, naqqarahواژههای مصوب فرهنگستانسازی کهن و شرقی از خانوادۀ پوستصداها، معمولاً بهصورت جفت، با کوکهای متفاوت
نظراءلغتنامه دهخدانظراء. [ ن ُ ظَ ] (ع اِ) ج ِ نظیر. رجوع به نظیر شود : و بر نظرای خود از رودکی و رازی بدان شعر فایق شده . (تاریخ قم ص 11).
ناجورالغتنامه دهخداناجورا. (اِخ ) از فرزندان نوح پیغمبر و از اجداد ابراهیم خلیل است . در ص 43 تاریخ سیستان شرح این نسبت آمده است . و نیز رجوع به ناحور شود.
اندادلغتنامه دهخداانداد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِدّ. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). همتایان . همانندان . امثال . نظرا. (فرهنگ فارسی معین ).
لذریق دوبیفارلغتنامه دهخدالذریق دوبیفار. [ ل ُ دُ ] (اِخ ) شوالیه ٔ مشهور اسپانیولی . مولد 1026 وفات 1091 م . صاحب الحلل السندسیة درباره ٔ وی آرد:... لذریق دوبیفارالمسمی بالقمبیدور الشهیر فی التاریخ الذی یجعله الاسبانیول بطلهم القومی
باصرلغتنامه دهخداباصر. [ ص ِ ] (ع ص ) چشم دارنده . ذوبصر. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || لمح باصر؛ ذوبصر و تحدیق . (تاج العروس ). نگاه تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). اریته لمحا باصراً؛ ای : نظراً بتحدیق شدید. (ناظم الاطباء). || در مکتب حکمت اشراق که ابصار یا دیدن را به رو
اختیارلغتنامه دهخدااختیار. [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و آله و سلم من خیر اُسرةِ. (تاریخ بیهقی ). و در شغل عرض اختیار سلطان بر تو افتاده است . (تاری