نعناعدیکشنری عربی به فارسیضرابخانه , سکه زني , ضرب سکه , سکه زدن , اختراع کردن , ساختن , جعل کردن , نعناع , شيريني معطر با نعناع , نو , بکر , نعناع بياباني , قرص نعناع
نعناعفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای بیضی و دندانهدار، ساقههای بلند، و گلهای ریز سرخ یا بنفش که از سبزیهای خوردنی است و عطر مخصوصی دارد. خشککردۀ آن در بعضی از غذاها به کار میرود. ضد نفخ و ضد قی و محرک است. از برگ آن اسانسی میگیرند که در طب و عطرسازی استعمال میشود. ریشه یا پاجوشهای آن را میکارند و سه یا چهار س
نعناعیانفرهنگ فارسی عمیدتیرهای از گیاهان دولپهای پیوستهگلبرگ که در مزارع و کنارۀ رودها و نهرها میرویند و برگهای آنها دارای کرکهای نرم و اسانس معطر است از آنها اسانس گرفته میشود و به عنوان سبزیهای خوردنی به کار میروند، مانند نعناع، پودنه، ریحان، مرزه، آویشن، بادرنجبویه.
غلیخونلغتنامه دهخداغلیخون . [ غ َ ] (معرب ، اِ) غلیخن . قسمی از گیاهان نعناعی . ظاهراً غلیجن مصحف همین کلمه است . رجوع به غلیجن شود.
شمشادفرهنگ فارسی معین(ش ) [ په . ] (اِ.) درختی است از راستة دو لپه ای ها و دارای برگ های کوچک گرد که همیشه سبز است . چوب آن سخت و محکم است . شمشاد اناری ، شمشاد نعناعی ، شمشاد فرنگی ، بقس ، عثق و کیش نیز گفته می شود.
شمشادلغتنامه دهخداشمشاد. [ ش َ /ش ِ ] (اِ) درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). اسم فارسی بقس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از برهان ). بقس . بقسیس . (نشوءاللغة ص 96). درخت معروف که از چوب آن شانه ٔ موی
شربتلغتنامه دهخداشربت . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) آشامیدنی : چندانکه شربت مرگ را تجرع افتد... هرآینه بدوباید پیوست . (کلیله و دمنه ). شربتهای تلخ که آن روزتجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه ). هر که درگاه ملوک را لازم گیرد و از... تجرع شربتهای ت
نعناعیانفرهنگ فارسی عمیدتیرهای از گیاهان دولپهای پیوستهگلبرگ که در مزارع و کنارۀ رودها و نهرها میرویند و برگهای آنها دارای کرکهای نرم و اسانس معطر است از آنها اسانس گرفته میشود و به عنوان سبزیهای خوردنی به کار میروند، مانند نعناع، پودنه، ریحان، مرزه، آویشن، بادرنجبویه.