نموزشلغتنامه دهخدانموزش . [ ن ُ زِ ] (اِ) نموزج . (ناظم الاطباء).رجوع به نموزج و نیز به فرهنگ شعوری ج 2 ص 406 شود.
نموزجلغتنامه دهخدانموزج . [ ن ُزَ ] (اِ) تخت . کرسی . صندلی . نموزش . (ناظم الاطباء).رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 408 و رجوع به نمیج شود.
نمزیسلغتنامه دهخدانمزیس . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از ربةالنوع های یونانی است . رجوع به فرهنگ اساطیر یونان و روم ج 2 ص 613 و ایران باستان ص 1217 شود.
نامجازلغتنامه دهخدانامجاز. [ م ُ ] (ص مرکب ) که مجاز نیست . ممنوع . غیرمجاز. که اجازه ندارد. که مأذون و مختار نیست . || ناروا. ناجایز. ممنوع .- کار نامجاز ؛ عملی که ارتکابش به حکم شرع یا قانون جایز و مجاز نیست .
مجاز ـ نامجازgo-no-go/ go/no-goواژههای مصوب فرهنگستانشرایط یا وضعیتی که، از نظر عملکردی، عملیاتی بودن یا نبودن قطعه یا سامانه را نشان میدهد
نموزجلغتنامه دهخدانموزج . [ ن ُزَ ] (اِ) تخت . کرسی . صندلی . نموزش . (ناظم الاطباء).رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 408 و رجوع به نمیج شود.
نمیجلغتنامه دهخدانمیج . [ ن َ ] (اِ) نمیچ . صندلی و تخت و مسند و کرسی و نموزش . (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 378 و رجوع به نموزج شود.