ننوشتهلغتنامه دهخداننوشته . [ ن َ ن ِ وِ ت َ / ت ِ / ن َن ْ وِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نانوشته . مقابل نوشته . رجوع به نوشته شود : هواخواه توام جانا و می دانم که می
blanksدیکشنری انگلیسی به فارسیجعبه ها، فاصله، سفیدی، فاصله یاجای سفیدوخالی، جای ننوشته، ورقه سفید، ورقه پوچ
بیاضفرهنگ فارسی معین(بَ) [ ع . ] ( اِ.)1 - سفیدی . 2 - دفتر سفید که در آن چیزی ننوشته اند. 3 - دفتر بغلی . 4 - کتاب دعا.
فارغدیکشنری عربی به فارسیفاصله ياجاي سفيدوخالي , جاي ننوشته , سفيدي , ورقه سفيد , ورقه پوچ , تهي , خالي , بي مغز , پوچ , چرند , فضاي نامحدود , احمق
گاوبندلغتنامه دهخداگاوبند. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه اجازه دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند. مؤلف آنندراج آرد: گاوبند. (فارسی ) : بود رشوه قصاب را گاوبندو گرنه شود کشته در گوسفند.و معنی آن را ننوشته است . و رجوع به گاوبندی شود.