نورالقریلغتنامه دهخدانورالقری .[ رُ ل ْ ق ِ را ] (ع اِ مرکب ) نارالقری : ز همت شب و روز دیگ مرابود جوش ایشان ز نورالقری . وحید (از آنندراج ).رجوع به نارالقری شود.
نارالقریلغتنامه دهخدانارالقری . [ رُل ْ ق ِ را ] (ع اِ مرکب ) آتشی بود که اعراب شبانگاه می افروختند راهنمائی میهمانان خود را. و نام دیگرش نارالضیافة است . رجوع به بلوغ الارب ج 2 ص 161 شود.