لغتنامه دهخدا
تجمل . [ ت َ ج َم ْ م ُ ] (ع مص ) نکوحالی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آراسته شدن و جمال و نیکویی روی رابر خود بستن . (شرح قاموس ). خود را زینت دادن و آراسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شأن و شکوه و جمال و آرایش خود نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آراستن