فرهنگ فارسی عمید
۱. چهارپایهای که بر روی آن مینشینند؛ صندلی.۲. پست؛ شغل.۳. رشتۀ تخصصی دانشگاه: کرسی فلسفه در دانشگاه هاروارد.۴. [قدیمی] مرکز شهر، کشور، یا منطقه.۵. [قدیمی] جای قرار دادن کتاب؛ رحل.۶. [قدیمی] تخت پادشاهی؛ سریر: ◻︎ همان روز گفتی که نرسی نبود / همان تخت و دیهیم و کرسی نبو