هتافلغتنامه دهخداهتاف . [ هَُ ] (ع مص ) هتف . بانگ برزدن بر کسی : هتف به هتافا؛ بانگ برزد بر او. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هتف به هاتف ؛ بانگ زد برو کسی که شخص وی دیده نشد. (ناظم الاطباء). || خواندن کسی را. آواز دادن کسی را. (معجم متن اللغة): اهتف بالانصار؛ بخوان مر یارا
عطافلغتنامه دهخداعطاف . [ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابن محمدبن علی اُلوسی یا آلُسی مکنی به ابوسعید و ملقب به مؤید. شاعر و غزل سرای قرن ششم هجری . وی به سال 494 هَ . ق .در قریه ٔ آلس یا الوس در حدیثة عانه واقع بر شط فرات متولد شد و در دجیل پرورش یافت سپس به بغداد رفت
عطافلغتنامه دهخداعطاف . [ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابن نعیم لخمی ، از نسل نعمان بن منذر. رجوع به ابوالقاسم (محمد المعتمد...) شود.
عطافلغتنامه دهخداعطاف . [ ع َطْ طا ] (ع اِ) مصیدة یا چوب کج . (منتهی الارب ). || تیر قمار که بر تیرها مائل باشد و فائز المرام برآید، یا تیر بی فایده و بی نقصان ، یا تیر که خمانیده شود بر مأخذ تیرها و جدا باشد. (منتهی الارب ). قدح و تیر قمار که نه غریمت در آن باشد و نه غنیمت . و گویند تیر قما
عطافلغتنامه دهخداعطاف . [ ع ِ ] (ع اِ) شمشیر. (منتهی الارب ). سیف . (اقرب الموارد). || چادر. (منتهی الارب ). ازار. || رداء. (اقرب الموارد). || نام سگی . (منتهی الارب ). ج ، عُطُف . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و اعطفة. (اقرب الموارد).
هتافةلغتنامه دهخداهتافة. [هََ ت ْ تا ف َ ] (ع ص ) هَتوف . هتفی [ هََ ت َ فا ] : قوس هتافه ؛ کمان با بانگ . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). کمان بانگ کن . (مهذب الاسماء).
هتافةلغتنامه دهخداهتافة. [هََ ت ْ تا ف َ ] (ع ص ) هَتوف . هتفی [ هََ ت َ فا ] : قوس هتافه ؛ کمان با بانگ . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). کمان بانگ کن . (مهذب الاسماء).
مهتافلغتنامه دهخدامهتاف . [ م ُ ] (ع ص ) تشنه . (از منتهی الارب ). مرد تشنه . (از ناظم الاطباء) (از شرح فارسی قاموس ).