خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هدات
/hodāt/
معنی
= هادی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هُداة، جمعِ هادی] [قدیمی] hodāt = هادی
-
هدات
لغتنامه دهخدا
هدات . [ هَُ ] (ع ص ، اِ) هدایت کنندگان و این جمع هادی است . (غیاث ). هداة. رجوع به هداة و هادی شود.
-
واژههای همآوا
-
حداة
لغتنامه دهخدا
حداة. [ ح َ ] (ع اِ) تبرتیشه . (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). تَوَر دوسر. (مهذب الاسماء). ج ، حداء.
-
هداة
لغتنامه دهخدا
هداة. [ هََ ] (ع اِ) ادات و آلات . (منتهی الارب ). ادات و آن از هدی است به ابدال . (از اقرب الموارد).
-
هدءة
لغتنامه دهخدا
هدءة. [ هََ ءَ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). || (اِ) اول شب یا ثلث آن . (از اقرب الموارد).
-
هداة
فرهنگ فارسی معین
(هُ) [ ع . ] (ص .) جِ هادی .
-
جستوجو در متن
-
هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . [ ] (ع ص ) (از «هَ دء») در عربی آرام گیرنده . (از برهان ). هادی .یقال : هدأت اصواتهم و صوته هادی . (اقرب الموارد).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نصربن مالک بن هشام الخزاعی ، مکنی به ابوعبداﷲ. مؤلف حبیب السیر آرد:در کتب علماء خجسته شیم مرقوم قلم فرخنده رقم گشته که چون واثق در مذهب اعتزال ثابت قدم بود و هرکس را که بخلق کلام ایزد تعالی اعتراف نمی نمود مخاطب و معاتب م...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...