هذیانلغتنامه دهخداهذیان . [ هََ ذَ ] (ع مص ) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن . (منتهی الارب ). چرند و پرند. گفتار بیهوده . پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف ). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن . (اقرب الموارد) : من این همه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین
هذیانفرهنگ فارسی عمید۱. بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب.۲. (اسم) گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب.۳. [مجاز] بیهودهگویی؛ پریشانگویی.
حدانلغتنامه دهخداحدان . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن شمس بن عمروبن غنم . از طائفه ٔ أزدشنوءة، از بنی قحطان . جدی است جاهلی . ضبیرةبن شیبان از فرزندان او است . (معجم البلدان ) (اعلام زرکلی ص 214 از نهایة الارب صص 191-<span class="
حداگانلغتنامه دهخداحداگان . [ ح َ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان ایراندگان بخش خاش شهرستان زاهدان در 71 هزارگزی جنوب خاش و 21هزارگزی خاوری شوسه ٔ ایرانشهر به خاش . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).<
حدانلغتنامه دهخداحدان . [ ح ُدْ دا ] (اِخ ) یکی از محال بصرة قدیم است که بنام بنوحدان ، فرزندان حدان بن شمس ازدی معروف شده است . (معجم البلدان ). قلقشندی گوید: بنوحدان بطن دوم از جذام است و دیار ایشان در دیر الحمیرة است . (صبح الاعشی ج 1 ص <span class="hl" di
هذياندیکشنری عربی به فارسیديوانه شدن , جار و جنجال راه انداختن , با بيحوصلگي حرف زدن , ديوانگي , غوغا
هذیان گفتنلغتنامه دهخداهذیان گفتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری . (یادداشت به خط مؤلف ) : گفتی آن را به خواب دیده ستم یا کسی گفت پیش من هذیان . فرخی .آنکه تا روز همه شب سخنان راست کندچون به دیوان تو اندر ش
هذیان گفتنلغتنامه دهخداهذیان گفتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری . (یادداشت به خط مؤلف ) : گفتی آن را به خواب دیده ستم یا کسی گفت پیش من هذیان . فرخی .آنکه تا روز همه شب سخنان راست کندچون به دیوان تو اندر ش