هراسکانلغتنامه دهخداهراسکان . [ هََ ] (اِخ ) از دیههای قاسان . (تاریخ قم ص 138). از دهات کاشان بوده است و آن را افراسیاب بنا کرده است هنگامی که بر ایران شهر غالب شد. (از تاریخ قم ص 77).
هراسکانلغتنامه دهخداهراسکان . [ هََ ] (اِخ ) از طسوج قاسان . (تاریخ قم ص 114). هرازگان . رجوع به هرازگان شود.
ارشکانلغتنامه دهخداارشکان . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ارشگان بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس . چهارمین پادشاه اشکانی ، و منطبق است با فرهاددوم و اردوان دوم . (ایران باستان ص 2585 و 2612).
ارسکنلغتنامه دهخداارسکن . [ ] (اِخ ) شهری است به اسبزار در خراسان . جائی بانعمت است و مردمان او خوارجند و جنگی . (حدودالعالم ).
ارسکینلغتنامه دهخداارسکین . [ اِ ] (اِخ ) ویلیام . او راست : تاریخ هندوستان در عصربابر و همایون که در سال 1854 م . تألیف شده است .
ارسکینلغتنامه دهخداارسکین . [ اِ ] (اِخ ) ابنزر. حکیم الهی از مردم اِکُس ّ و یکی از مؤسسین کنیسه ٔ مخالف عقاید رسمی اکس . (1680-1754م .).
ارسکینلغتنامه دهخداارسکین . [ اِ ] (اِخ ) تماس لرد. سیاستمدار انگلیسی ، متولد در ادمبورگ . وی یکی از خطبای بزرگ عصر خویش بود. (1750-1823م .).
فاسلغتنامه دهخدافاس . (اِخ ) نام صحرایی بوده است در دیه هراسکان بر نیم فرسنگی دارم از رستاق کاشان . رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 37 شود.