هرتکلغتنامه دهخداهرتک . [ ] (اِخ ) دهی است در چهار فرسخی میان جنوب و مشرق بستک فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ). در مآخذ جغرافیایی کنونی نام این ده دیده نشده است .
آرتقلغتنامه دهخداآرتق . [ ت ِ ] (اِخ ) نام ایستگاهی در حدود ایران و روس که از آب گلریز آبیاری می شود.
ارتقلغتنامه دهخداارتق . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن اکسب یا اکسک جدّ ملوک ارتقیة. وی مردی از ترکمانان بود و بر حلوان و جبل مسلط شد و آنگاه که از فخرالدوله ابی نصر محمدبن جهیر بازبرید، از ترس محمدبن ملکشاه در سال 448 یا 499هَ . ق .
هرتکهلغتنامه دهخداهرتکه . [ هَُ ت ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 6 هزارگزی شمال خاوری مرزبانی و 2 هزارگزی میان رود. دشتی است سردسیر و دارای 230 تن
هرتکهلغتنامه دهخداهرتکه . [ هَُ ت ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 6 هزارگزی شمال خاوری مرزبانی و 2 هزارگزی میان رود. دشتی است سردسیر و دارای 230 تن