هرمزخانلغتنامه دهخداهرمزخان . [ هَُ م ُ ] (اِخ ) جایی است در چهارده فرسخی میان شمال و مشرق بستک . (فارسنامه ٔ ناصری ).
خانلغتنامه دهخداخان . (ترکی ، اِ) رئیس . امیر. بزرگ . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). رئیس به نزد ترکان . (مفاتیح ) : اگر با میر صحبت کرد میرانند میرش راو گر با خان برادر شد خیانت دید از خانش . ناصرخسرو.باز خانان خام طمع کنندما