همبندی چشمیrose seizingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مهار برای بستن چشمی طناب به یک میله که در آن رشتۀ متصلکننده بارها از زیر و روی چشمی و دور میله میگذرد و سرانجام گره میخورد متـ . مهار چشمی rose lashing
همبندی 1interlocking 2واژههای مصوب فرهنگستانآرایش علائم یا دستگاههای علائمی بهنحویکه عملکرد آنها وابستگی سامانمندی به یکدیگر داشته باشد
همبندی 2seizingواژههای مصوب فرهنگستانتاباندن نخ به دو سر یک طناب یا دو طناب یا محور بخو برای جلوگیری از افشان شدن سر طناب یا طنابها
هم چشمیلغتنامه دهخداهم چشمی . [ هََ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) رقابت و برابری نمودن . (یادداشت مؤلف ). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است .- هم چشمی کردن ؛ رقابت کردن . رجوع به هم چشم شود.