همفرمانگیریneutral steer 2واژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی زاویۀ انحراف چرخهای جلو و عقب خودرو در هنگام گردش
بیشفرمانگیریoversteerواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن تایرهای عقب، به جای حرکت همپا با تایرهای جلو، بهسمت بیرون خم جاده حرکت میکنند
کمفرمانگیریundersteerواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن خودرو به فرماندهی راننده برای گردش پاسخ نمیدهد و در جهت مستقیم حرکت میکند
همفرمانیpower-sharing 2واژههای مصوب فرهنگستانمشارکت در تشکیل دولت بر پایۀ ائتلاف میان دو یا چند حزب متـ . مشارکت در قدرت
گروه ارزیابی فرمانپذیریhandling squadronواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که مأموریت آن ارزیابی فرمانپذیری هواگرد جدید و گردآوری و تنظیم نقد و نظر خلبانان آزمایشگر است
اطاعتفرهنگ فارسی عمیددستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن؛ فرمانبرداری کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری؛ فرمانبری.
بافۀ فرمانcontrol cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/ کابلی فولادی که فرمانهای داخل اتاقک هواگَرد اعم از اهرم فرمان و دستهفرمان و چرخ فرمان را به سطوح فرمان متصل میکند متـ . کابل فرمان
فرمان شدنلغتنامه دهخدافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان صادر شدن . مانند حکم شدن . (از آنندراج ). مقابل فرمان کردن . رجوع به فرمان کردن شود.
فرمان پذیرفتنلغتنامه دهخدافرمان پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فرمان بردن . فرمان برداری کردن . اطاعت امر دیگری نمودن : چنین داد پاسخ سخنگوی پیرکه فرمان دهم من تو فرمان پذیر. نظامی .تا کنون فرمان پذیرفتن ز شاه بعد از آن فرمان ر