همگذاری بدنهbody assembly, body framing 2واژههای مصوب فرهنگستانمتصل کردن اجزای مختلف بدنه به یکدیگر
همسانداروme too drug, me-again drugواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که اثر دارویی آن بسیار شبیه به دارو یا داروهای دیگری است که در بازار وجود دارد و غالباً با استقبال روبهرو بودهاند
همگذاریassembly 2واژههای مصوب فرهنگستانترجمۀ خودکار برنامهای رایانهای از زبان نمادین به زبان ماشین
برنامۀ همگذاریassembly programواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهای برای تبدیل زبان همگذاری به زبان ماشین
زبان همگذاریassembly languageواژههای مصوب فرهنگستانزبان برنامهنویسی سطح پایین و نمادین که در آن دستورها با اسامی کوتاه و یادآور (mnemonic) نوشته میشود
گِلگیر عقبrear fenderواژههای مصوب فرهنگستانگِلگیری که در عقب بدنۀ خودرو در بالای هریک از چرخهای عقب به بدنه متصل شده است
همگذاریassembly 2واژههای مصوب فرهنگستانترجمۀ خودکار برنامهای رایانهای از زبان نمادین به زبان ماشین
برنامه به زبان همگذاریassembly language programواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهای که به زبان همگذاری نوشته شده باشد
برنامۀ همگذاریassembly programواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهای برای تبدیل زبان همگذاری به زبان ماشین
زبان همگذاریassembly languageواژههای مصوب فرهنگستانزبان برنامهنویسی سطح پایین و نمادین که در آن دستورها با اسامی کوتاه و یادآور (mnemonic) نوشته میشود
همگذاریassembly 2واژههای مصوب فرهنگستانترجمۀ خودکار برنامهای رایانهای از زبان نمادین به زبان ماشین