هواءلغتنامه دهخداهواء. [ هََ ] (ع اِ) میان آسمان و زمین . ج ، اهویة. || (ص ) خالی هرچه باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بددل . (منتهی الارب ). ترسو. که دلش از جرأت تهی است . (اقرب الموارد). || (اِمص ) میل و رغبت و طرفداری : چون منتصر بدان حدود رسید به هواء د
هواءدیکشنری عربی به فارسیهوا , هر چيز شبيه هوا(گاز , بخار) , باد , نسيم , جريان هوا , نفس , شهيق , استنشاق , نما , سيما , اوازه , اواز , اهنگ , بادخور کردن , اشکار کردن
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
نمای برونبرشcut away shot, cut awayواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که جزو رویداد اصلی فیلم نیست، ولی به آن ارتباط دارد و همزمان با آن ارائه میشود
دور ازaway fromواژههای مصوب فرهنگستاندر آییننامة کالای خطرناک، اصطلاحی برای بیان فاصلة استقرار کالاهای مربوط به زیرگروههای مختلف از یکدیگر که معمولاً حدود 3 متر است
بُنبهاfly-away costواژههای مصوب فرهنگستانارزش هواگَرد بدون احتساب قطعات یدکی و هزینههای آموزش و پشتیبانی
جهواءلغتنامه دهخداجهواء. [ ج َه ْ ] (ع ص ) کون ِ برهنه . (منتهی الارب ): اِسْت ٌ جهواء؛ مکشوفه . (ذیل اقرب الموارد). || سماء جهواء؛ آسمان صاف و بی ابر. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). || دار جهواء؛ خانه ٔ بدون سقف . (اقرب الموارد).
سهواءلغتنامه دهخداسهواء. [ س َ ] (ع اِ) ساعتی از شب یا از اول شب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعتی از شب یا پاره ای از شب . (ناظم الاطباء).
دهواءلغتنامه دهخدادهواء. [ دَهَْ ] (ع ص ) داهیة دهواء؛ بلای سخت ، مبالغه است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به طور مبالغه بلای سخت را گویند. (ناظم الاطباء).
دهواءلغتنامه دهخدادهواء. [ دُ هََ ] (ع اِ) ج ِ دَهی ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دهی شود.
لهواءلغتنامه دهخدالهواء. [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است . (از معجم البلدان ).