هوابَر 2pneumatophoreواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انشعابهای ریشۀ چندل که در بالای بستر قرار دارد و کار تنفس را انجام میدهد
هوابَر 1hood 2واژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که برای تهویۀ هوای آشپزخانه در بالای اجاق خوراکپزی تعبیه شود
وابرلغتنامه دهخداوابر. [ ب ِ ] (ع اِ) کسی . احدی : مابه وابر؛ کسی در آن نیست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال مابالدار وابر؛ ای احد. (مهذب الاسماء).
آوابَرintercomواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دستگاه برای برقراری ارتباط داخلی یا خارجی در یک ساختمان * این معادل در برابر لفظ "آیفون" که نامی تجاری و رایج در زبان فارسی است ساخته شده است.