هاکی با چرخroller hockey, rink hockey, quad hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازی شبیه به هاکی روی یخ که با چرخسره و چوب هاکی بین دو تیم پنجنفره بازی میشود
هاکی سالنیindoor hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هاکی در فضایی سرپوشیده با ابعاد 44 در 22 متر که بین دو تیم ششنفره انجام میشود
هاکی میدانیfield hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازی میدانی که در آن تیمهای یازدهنفره با چوبی سرکج به گوی ضربه میزنند تا آن را وارد دروازۀ حریف کنند متـ . هاکی روی چمن هاکی hockey
هاکی روی یخice hockeyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هاکی که بر روی یخسُرگاه بازی میشود و در آن بازیکنانِ مجهز به یخسره و چوب هاکی سعی میکنند سیلندرها را وارد دروازۀ حریف کنند
هوکاجیلغتنامه دهخداهوکاجی . (اِخ ) به گفته ٔ خواندمیر در حبیب السیر نام یکی از دوازده پسر قوبلاقاآن از خانان مغول است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 62).
هوکارهواژهنامه آزادآمیزه ای است از هو + کار عادت کرده به کاری - خوگرفته - معتاد ( در مفهوم خوب یا بد) در گویش لری و لکی کاربرد فراوان داشته و جا افتاده است
هزینۀ واقعیactual cost, AC 2واژههای مصوب فرهنگستانمجموع هزینههای صرفشده برای انجام یک فعالیت در یک بازۀ زمانی مشخص متـ . هزینۀ واقعی کار انجامشده actual cost of work performed اختـ . هوکا ACWP
هوکاجیلغتنامه دهخداهوکاجی . (اِخ ) به گفته ٔ خواندمیر در حبیب السیر نام یکی از دوازده پسر قوبلاقاآن از خانان مغول است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 62).
هوکارهواژهنامه آزادآمیزه ای است از هو + کار عادت کرده به کاری - خوگرفته - معتاد ( در مفهوم خوب یا بد) در گویش لری و لکی کاربرد فراوان داشته و جا افتاده است