همپوستلغتنامه دهخداهمپوست . [ هََ ](ص مرکب ) هم پوست . دو چیز که در یک پوست گنجد (یادداشت مؤلف )، چون دانه ٔ خشکبار یا مغز هسته ٔ میوه ها.
امشاطیلغتنامه دهخداامشاطی . [ اَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به اَمشاط (شانه ها) و فروش آن . (از انساب سمعانی ).
امشاطیلغتنامه دهخداامشاطی . [ اَ ] (اِخ ) ابویحیی زکریابن زیاد، از مردم بصره و از روات بود. (از انساب سمعانی ).
همایستاییisostasyواژههای مصوب فرهنگستانشرایط توازن تقریبی میان سنگکُره و سستکُره برای جبران اثر گرانشی جِرمهای بالای زمینوار و کمبود چگالی در آبهای اقیانوس