لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن الخطیر، ابی سعید مهذب بن مینا، ابن زکریابن ابی قدامةبن ابی ملیح مماتی المصری النصرانی الکاتب الشاعر. مکنی به ابی المکارم و معروف به قاضی اسعد. او در دیار مصریة ناظر دواوین بود و صاحب فضائلی است و مصنفات عدیده دارد، از جمله : نظم سیره ٔ سلطان صلاح ا